میدونم این پست باید خیییلییی  زودتر نوشته میشد

و من خیلی تنبلی و بد قولی کرم و خلاصه حسااابی دور بودم

ولی خب الان برگشتم و قبل از هر کاری  باید منیک من   عزیزم یک تشکر اساسی کنم!!!


اول: بخاطر قالب وبلاگ قشنگم که باب میل من درستش کرده و بابتش دو هفته به زحمت افتاده و من بابت این قضیه کلیییی عذاب وجدان گرفتم که این چ غلطی بود:دی


دوم: بخاطر اینکه توی این مدتی ک من رو شناخت بهم اعتماد بسقف کاذب داد:)) بسی تمام نقاط قوت ما را به رخ کشید چ در کار چ در دوستی و من بابتش متشکرم خیلی خیلی زیاد . خلاصه اینکه سنگ تمام گذاشتی رفیق:)


سوم: ممنونم بابت اینکه در غم و شادی من من را تحمل کرده در کنارم بوده است! البته از دور! این زیاد توضیح نمیده که منیک جان چقدر برای من مایه گذاشته و من هر چی بگم کمه ولی میخوام نقطه ای کوچیک از محبتاش جبران بشه:)

+ نیای غش کنی بمونی رو دستما ! من هنوز دیکتاتورم:))



این مدت ک نبودم یکجورایی یک دوران نقاهت بود هم اینکه همه چی خیلی شلوغ پلوغ و پیچیده بود من درمانده بودم

هم اینکه به طور عملی دوست نداشتم کاری انجام بدم ک مجبور باشم بهش فکر کنم به مخم تعطیلی اختصاصی داده بودم!!


الان که من اینها رو مینویسم کلی اتفاق خاص تو زندگیم افتاده اتفاقایی ک به کل مسیر زندگسی منو متفاوت کرده،اتفاقای مهمی هم هست! اما من نمیخوام در موردشون حرف بزنم ، چون نمیخوام قضاوت بشم یا  با من شبیه خودم برخورد نشه

میترسم دیگه!

شاید یک روزی گفتم ها ولی اون روز الان نیست هنوز امادگیشو ندارم


شادیتان مستدام


منیک جان همیشه شاد باشی دوست خوبم و ببخشید که من اونطور ک باید شبیه خوبیهای تو نبودم




بعدا نوشت: اومدم دوباره مطلبمو خوندم دیدم هییی حق مطلب در مورد منیک ادا نشده اصن :|  چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟