در را باز کردم اصلا قصد نداشتم بیرون بمانم فقط میخواستم بازش کنم

اما هجوم افتاب و هوای سردی ک بتنم مینشست تمامم را خالی کرد،  چشمانم را بستم و به آفتاب اجازه دادم روی پوستم نفس بکشد...