گاهی

مرگ ،انچنان زیبا میشود

که نامش را میگذارم

زندگی!

و زندگی

رشته های سرخ اعصابی است

که تحریک میشود

رنج میکشد

گسسته میشود

رهایی می اورد

چشمانت را ببند

سکوت را میابی

همانگونه ک من را...

همانگونه که مرگ را....

 ***********************************

 

بنویس

بدون پروا

بی مرز

تفکر

بدون عشق

بگذاراین ظرف کثیف لبریز شود

لبه هایس به بینهایت برسد

غرق کند پیراهنت را

چشمانت را

بگذار تمام رودخانه ها برایش کف بزنند

اقیانوس ها لبخند

و مرداب ها

آه مرداب ها...

انان سکوت خواهند کرد

به جبران مرگشان

به سبک تو.

 ***********************

 

مرگ

زمزمه ی عاشقانه دنیاست

درون گوش هایم

مهی که مرا مرا میخواند

مرا به اغوش میکشد

چشم میبندم به حظور تنی

که مرطوب است.



آذر 1394میم.قاف