1_قبلا گفته بودم یک عدد ماهی سفالگرم

الان هم میگویم یک عدد ماهیه سفالگره دلتنگ برای هنر هستم، یک عدد انسانه به دنبال کارگاهه بی پوله مستقلیت مدار زجر دیده ی با پناه!

2_ دختر داییم رفته و یک عدد همسره آلمانی تور زده :)) از زری جان پرسیدم چطور؟ گفت تواناییه دیگه :)) البته اینها ک شوخی بیش نیست ، ولی داماد خارجی جدیدمان بسیااار با احساس و با محبت و تو دل برو از اب در امد !مدام برایمان لبخندهای پر محبت پرتاب میکرد و انقدر عاشقانه به عروسش نگاه میکرد که دل ما اب میشد:)) والا

تازه کلی هم بنده خدا را در هنگ گذاشتیم! مخصوصن وقتی شاباش میگرفت! حالت صورتش یک جوری بود انگار دارد کار خلاف میکند:)) توجیه نشده بود شاباش چیه!

بعد ماها را ک دیده بود  گفت شما خیلی ظاهرن رفت و امد دار و زیاد هستید  باید خانه ام را عوض کنم! بنده خدا نمیدانست ما پول کرایه اتوبوس از اینجا تا تهران را نداریم چه برسد المان:‍

خاله ام هم ما را ارشاد نموده و به سیخ کشیده هر کس داماد خارجی برای خودش پیدا نکند واویلا:/

بماند هم که چقدر همه مان را بغل کرد و بوسید و نمیدانست ما چرا اینقدر میخندیم و شادیم:))

3_به غیر از گزارش این روزانه های غیر معمول که همیشه هم پیش نماید!، یکی دو تایی پست داشتم ک تنبلی کردم و ننوشتمشان روی مخم تاب میخورد باشد ک بنویسم


پ،ن: از این به بعد گاهی یا عکس کارهایم را یا عکاسی هایی ک گاه گاه کرده ام را هم خواهم گذاشت :)  بعضی وقت ها تصویر بیشتر حرف میزند تا کلمات.:)


بعدا نوشت:عکس زیر هم در یک مسافرتی گرفته شده به فومن:)